- جمعه, ۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۴۷ ق.ظ
همچنان ای سرِ روی نی
روشن از روی ماهت، شب است
ما کجا و عزای حسین؟
روضه خوان شما زینب است
سر عشقت، گفتنی نیست
یادت از دل، رفتنی نیست
ماه، در خونِ خویش گشته خضاب
یک برادر بگو دوباره بخواب
دیده با تیر بستی و رفتی
کمرم را شکستی و رفتی
چهره ها مثل ماهتاب شده
آب هم از خجالت آب شده
تو شهیدِ غریبِ علقمه ای
تو گُلِ پرپر دو فاطمه ای
به دوچشم ترم قسم عباس
به علی اکبرم قسم عباس
این همه یار داده ام از دست
کمرم با شهادت تو شکست
تن سردار و بی سری سخت است
غربت و بی برادری سخت است
آنکه دستِ تو را بُرید و شکست
به خدا دست خواهرت را بست
منم و تو در این دیار محن
تا نبیند غریبی ام دشمن
با وجودی که رفتی از دستم
دست و پایی بزن بگو هستم
این تو این علقمه خداحافظ
پسر فاطمه خداحافظ
-------------------------------------------
مگر ای کربلا خاک بهشتی؟
کاروان همیشه زنده ی تاریخ ، راهی کرب و بلا ست
همه را ندا می دهند تا با خود به سوی الله ببرند
هرکه را هست به سر، یاد خدا بسم الله
شعر پایانی محرم تا محرم هیأت انصار ولایت یزد
بعضیها میگویند چرا لعن؟
بنده میگویم چرا که نه!
چندی است که گم گشتهی در نیمهی راهم |
شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
فاضل نظری
«خورشید فلک مرتبه را روی زمین یافت»
نم نمک تا بوسههای اشک پیدا میشوند
ابرها در آسمان مدیون گلها میشوند
آسمان، تکیه به دستان تو دارد عباس
مرغ دل، خانه در ایوان تو دارد عباس
هزار شکر که از خون دل وضوئی هست
لباس مشکیمان هست، آبروئی هست
مناجات با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)