ارتباط با ما ...
- جمعه, ۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۹:۰۲ ق.ظ
چند وقتی است که از تو خبری نیست که نیست
بی تو شام غم من را سحری نیست که نیست
ای به دردم چشم بیمارت طبیب |
مانده ام مضطر بخوان امن یجیب |
چندی است که گم گشتهی در نیمهی راهم |
شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
فاضل نظری
«خورشید فلک مرتبه را روی زمین یافت»
نم نمک تا بوسههای اشک پیدا میشوند
ابرها در آسمان مدیون گلها میشوند
آسمان، تکیه به دستان تو دارد عباس
مرغ دل، خانه در ایوان تو دارد عباس
هزار شکر که از خون دل وضوئی هست
لباس مشکیمان هست، آبروئی هست
مناجات با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)
محرم آمد و دل می تپد برای حسیـن
شعار بزم سخن نام دلگشای حسین
با اشکهایش دفتر خود را نمور کرد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد