- چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۴، ۰۹:۲۲ ق.ظ
چگونه سر بلند کنیم و بخواهیم، که هیچ چیز را باقى نگذاشتهایم، حتّى از دل خود که باید قلمرو حکومت حق و عرش خدا باشد بتخانه درست کردهایم
عصر یک روز تابستان بود، در کنار میدان شهر یکى از آشنایان را دیدم که جلوترها دیده بودمش و تقریباً مىشناختمش و تمایل مارکسیستى او را حدس مىزدم.
از پشت سر با سلام غافلگیرش کردم؛
توبه، بازگشت از گناه است. اما «اوبه» بازگشت است. زنبور عسل را اوّاب میگویند چون زیاد میرود و باز میگردد و در هر بازگشت شهدی همراه میآورد و عسلی میسازد .
مادامى که عمل تو در اعماق ریشه ندوانده باشد و از شناخت و احساس تو مایه نداشته باشد، این عمل به درد دیگران مىخورد و حتى بهشت هم مىسازد، ولى نه براى تو که خودت را به جهنم انداختهاى و با چشم کور راه افتادهاى.
بعضیها میگویند چرا لعن؟
بنده میگویم چرا که نه!
ذهنم را خیلی مشغول کرده بود.
یک جنگاور، یک مبارز چِقِر و باهوش.