- شنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۳، ۰۵:۳۳ ب.ظ
با زبان زینبی شه آنچه گفت |
با حسینی گوش زینب میشنفت |
دیگر اینجا گفتوگو را راه نیست |
پرده افکندند و کس آگاه نیست |
بعضیها میگویند چرا لعن؟
بنده میگویم چرا که نه!
ذهنم را خیلی مشغول کرده بود.
یک جنگاور، یک مبارز چِقِر و باهوش.
شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
فاضل نظری
«خورشید فلک مرتبه را روی زمین یافت»
نم نمک تا بوسههای اشک پیدا میشوند
ابرها در آسمان مدیون گلها میشوند
هزار شکر که از خون دل وضوئی هست
لباس مشکیمان هست، آبروئی هست
مناجات با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)
محرم آمد و دل می تپد برای حسیـن
شعار بزم سخن نام دلگشای حسین
با اشکهایش دفتر خود را نمور کرد
ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد