- چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۳، ۰۵:۳۹ ق.ظ
بعضی گفتهاند: خدای متعال سه هزار نام دارد، هزار نام مخصوص فرشتگان مقرب است که آنان میدانند؛ هزار نام مخصوص پیامبران و نهصد و نود و نه نام مربوط به امتهاست. خدای سبحان از آن سه هزار نام یک نام را برای خود برگزیده و هیچ ملک مقرب و نبی مرسلی از آن خبر ندارد و این اسم را مخزون سر مکنون گویند.
از آن نهصد و نود و نه اسم که سهم امتهاست سیصد اسم در تورات ذکر شده است و سیصد اسم در زبور و سیصد نام در انجیل و نود و نه اسم در قرآن و چون امت محمد (صلی الله علیه و آله) بهترین امتهاست خداوند مجموع معانی آن سه هزار نام را در سه اسم خود که در بسم الله الرحمن الرحیم (= الله، رحمن، رحیم) وجود دارد به ودیعت نهاده و هر یک را به معنای هزار اسم خود قرار داده و به امت اسلام ارزانی داشته تا هر بندهای که این اسم و معنای آنها را بداند چنان باشد که تمامی نامهای خداوند را خوانده و دانسته است.
دوستی می گفت: ما بنده ایم.
گفتم: خب بله! ما بندمان به یکی بند است.
اما بعد گفت: بله! اما بنده ی کی بودن مهمه!
یکی بنده ی نفس خودشه
یکی بنده دنیاست
یکی بنده شیطانه
یکی هم بنده خداست...
الم یعلم بان الله یری
خدا کجای حساب و کتاب ماست؟
به روایت استاد صفایی
جوانی در محضر منبر رسول خدا چرت میزد...
نبی (صلاللهعلیهوآله): کیف اصبحت؟
زید بن حارث: اصبحت موقنا، یا رسول الله.
نامهی امام حسین(علیهالسلام) به برادرش محمد بن علی (حنفیه) :
مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ
أَمَّا بَعْدُ
فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ
وَ السَّلَام
همیشه در سلوک فکر میکنیم این ما هستیم که شروع کنندهایم،
درحالیکه اوست که ما را صدا زده و ما باید استجابتش کنیم.
«فلیستجیبوا لی»
«انّک تدعونی»
در ادامه بشنوید
الهی لا تؤدبنی بعقوبتک
و لا تمکر بی فی حیلتک
من این لی الخیر یا رب
و لا یوجد الا من عندک
من این لی النجاة و لا تسطاع الا بک
لا الذی احسن استغنی
عن عونــک و رحمتــک
و لا الذی اساء و اجترأ علیک
در کتاب فیزیک ۳ دورهی دبیرستان رشتهی ریاضی مبحثی بود در مورد رفتار مغناطیسی مواد که در دانشگاه هم برای خیلی از رشتههای مهندسی تکرار میشد. در آن مبحث مواد به چند دسته تقسیم میشد که دو مورد از آنها موادی بود که رفتاری جالب در مجاورت میدان مغناطیسی نشان میدهند. یک دسته موادی بودند که در مجاورت آهنربا، تبدیل به آهنربای دائمی{مدتی حدود چند دقیقه یا ساعت!} میشدند و دستهای دیگر تبدیل به آهنربای موقت{حدود چند ثانیه یا کمتر از یک ثانیه!} میشدند.
وقتی یک رودخانهای در هزار جدول افتاد، آخر سر یک مرداب میشود که یک برگ را هم نمیتواند تکان بدهد. «شرک» هم این چنین استعدادها را میبلعد و انسان را مصرف میکند.
دوست خوبی دارم به نام ابوحمزه
میگه:
ای آقای من
تمام اطمینان خاطر
و امید
و توکل من
به توست؛
و به رحمتـت
دل بستهام؛
۵۹
« یا حبیبَ من لا حبیب لَه »
۷۸
« یا من هو الوَلیُّ الحمید »
۸۳
« یا من یفعلُ ما یَشاء »
۸۶
« یا اکرمَ مَسئولٍ سُئِل »
۸۷
« یا مَفزعَ المَلهُوفین »
۸۸
« یا من عُصِیَ فَــغَفَر »
۹۱
« یا اکرَم الکُرَمٰاء »
۹۲
« یا من وسِعَت رحمتُهُ کُلَّ شَیء »
۹۳
« یا مُعطی »
پ.ن۱: البته اینها همهاش نیست. باز هم هست...
پ.ن۲: کمی بیشتر به دلم نشستند...